یاسمین زهراجونیاسمین زهراجون، تا این لحظه: 10 سال و 3 ماه و 12 روز سن داره
یکی شدن مامانی وبابایکی شدن مامانی وبابا، تا این لحظه: 14 سال و 6 ماه و 25 روز سن داره

پرنسس مامان یاسمین جون

مامان جون فهیمه بعداز2ماه ونیم داره میاد خونمون

  سلام عشق مامان انقدر خوشحالم ک مامان جون داره میاد خونمون ک خوابم دیشب نبرده البته یاسمین خانم هم سر شب خوابیدش وآخر شب شیفت تشریف داشتن وبا مامانی پا پ پا بیدار بود ک بلاخره من کم اوردم خوابم بردوبعدشم شما  جریان از این قراره ک عصرها دخمل مامان گیر میده ک  دف  یعنی همون کفش خودمون بعد  در  همون بیرون خودمون  ک منم مجبور میشم بریم مغازهای بابایی میگم مغازها چون یاسمینم عاشق هردو مغازه ب خصوص آرایشی هستی.دیروز غروب یک عدد سایه 12رنگ مات خوشکل ی رزگونه خوب ز صفحه کلیدم کار نمیکنه اینم خراب کردی و ی برق لب شکوندی واینم ضرر دخمل شیطون  واومدیم خونه وبابایی گفت هروز یدونه ازاین مشتریا داشته باشم دیگ...
30 فروردين 1394

15 گذشت

  دختر عزیزم چقدر زمان باتو بودن زود میگذره وحالا450روز باهم بودیم شبو روز کنار هم بودیم تو خنده و گریه هم شریک بودیم مامان فدات بشه عشق کوچولوی من  امروز بردمت برای کنترل ک دور سرت بود45 قدت بود 83 ووزنت 11 کیلو200 گرم.ک نرمال بود همه چی <خداروشکر  البته بچه خیلی حساسی هستی وقتی دور سرتو گرفت گریه جیغ خدا ب دادم برسه برای واکسن زدنت خلاصه تا خونه بغل کنان وپیاده اومدیم ومگه دست از لوس بازی کردنت بر میداشتی  نی نی ناز من.    ...
24 فروردين 1394

روزت مبارک مادرم

  کودک که بودم وقتی زمین میخوردم مادرم مرا می بوسید! تمام دردهایم از یادم میرفت دیروز زمین خوردم ، دردم نیامد . . . به جایش تمام بوسه های مادرم به یادم آمد!   روز زن وولادت حضرت زهراس بر همه مبارکباد     ...
20 فروردين 1394

دندون 9و10و11 مبارک

توی ایام عید دخمل مامانی کلی بیقراری میکرد ک حاصلش 3تا دندون سفیدو خوشمل بود اولیش آسیاب سمت راست پایین دومیش یعنی 10میش سمت راست بالا و11میشم سمت چپ پایین     ک مامانی هم باهات همدرد بود منتها من خراب بود دندونم باید میکشیدم برای دخملی سالم وباید در میومد  خلاصه برای هر دو تامون مبارک باشه  ...
14 فروردين 1394

خاطرات عید94یاسمین زهراجونم

  سلام گل دخترم مجددا سال نوت مبارک. طبق هر سال 2فروردین رفتیم قم خونه مامان جون اینا هم دیداری تازه کنیم وهم سفری کرده باشیم قرار بود ک بریم ی سفر باهم دیگه اصفهانی جایی ک هوا بد شد وبرفی وقم بودیم وعید دیدنی وپارک وشهربازی رنگین کمان قم رفتیم ک دخمل مامانی خیلی خوشش اومده بود.وکلی لباس برات خریدم آخه لباس تابستونیای خوشملی بود نتونستم برات نخرم جیبمم ک با پول عیدیات پر بود  ی تراول50 از بابایی گرفتی وی تراول50ازآقاجونو20 تومنم ازپدرجونومادرجون.. بیشتر وقتتم با خاله زینب بازی میکردی..وحتی وقتی رفتم دندون عقلمو بکشم پیش خاله زینب موندی و انگار ن انگار من نبودم پیشت اشکال نداره خاله زینب ازمن تو رو بیشتر دوست داره   ای...
14 فروردين 1394

2مین عیدت مبارک

امشب ساعت2و15دقیقه بامداد سال تحویل میشه وسال بره هستش .سال نوت مبارک دختر عزیزم سالهای خوبی رو در کنار هم داشته باشیم...عکسا وخاطرات شیرین رو بعداز13بدر برات میذارم ...سالی با سلامتی داشته باشی. ...
29 اسفند 1393

تولد مامانیم مبارک

یاسمین عزیزم تولد مامانیت 27 اسفند بود واز طرف شما یه تبریک قشنگ ب خودم گفتم ولپ مامانی رو هم یه ماچ ک ن یه گاز آبدار کردی مر30 گل دخترم..وبابایی ومامان جون فهیمه اینا ی گوشی موبایل.. ویاسمین خانم هم صاحب گوشی قبلی مامانی شده البته این جدیدروهم میخوایی چه پر توقع. امروزم ک این پست رو میذارم خاله زینب خونمون هست وقراره بریم 2 3 عید قم وشما هم حسابی مشغول بازی کردن  هستین...   وی تولد کوچولو خونه مادرجون گرفتیم ووخوش گذشت .   ...
29 اسفند 1393