یاسمین زهراجونیاسمین زهراجون، تا این لحظه: 10 سال و 3 ماه و 22 روز سن داره
یکی شدن مامانی وبابایکی شدن مامانی وبابا، تا این لحظه: 14 سال و 7 ماه و 4 روز سن داره

پرنسس مامان یاسمین جون

اولین محرم دخترم وسفرب قم تاچندروزدیگه

1393/8/5 13:54
نویسنده : مامانی
232 بازدید
اشتراک گذاری

 

ای اشک کجایی که غم ازراه رسید/اندوه عظیم و ماتم ازراه رسید 


یک سال گذشت و باز یک بار دگر/پلکی زدی و محرم از راه رسید 

 

گل دخملی تاچند روزدیگه قراره بریم خونه مامان جون اینا برای عاشورا اونجا باشیم واقعا حال وهوای غم وعزاداری داره اونجا...درست با بودن توشادم امامامنی واقعا توی 2 3 روزه تاسوعا عاشورا واقعا ناراحت هستم...وبهتر درکنارخانواده باشم ک تولااقل پیش خاله زینب باشی قربونت بشم ک هنوز نیفهمی مامانی گریه میکنم برای چیه...امیدوارم سینه زدنم زود یاد بگیری مثل کارای دیگت... محبت   

از داغ حسین اشک نم نم داریم/در خانه سینه تا ابد غم داریم
پیراهن و شال مشکی آماده کنید/یک هفته دگر تا به تاسوعاداریم

پسندها (4)

نظرات (5)

مامانی(برای دخترم زهرا)
5 آبان 93 14:16
قبول باشه عزیزم برای منم خیلی خیلی دعا کن دعا کن تو راهیم هم سالم و سلامت باشه
مامانی
پاسخ
محتاجیم عزیزم حتما توکل ب خدا انشالله صحیح وسلامت
مامان جون
6 آبان 93 1:42
باز محرم رسید، شدم چه حیران و مست از این همه عاشقی، دوباره‎ام مست مست باز محرم رسید، شهر سیه‎پوش توست دل، نگران رنج خواهر مظلوم توست التماس دعا اگه به امید خدا رفتی حرم حضرت معصومه و مسجد جمکران مارو هم از دعای خیرتون محروم نکنین
مامانی
پاسخ
باشه حتما عزیزم محتاجیم ب دعا..شما هم تو این شبها ماروازیاد نبرین تودعای خیرتون
خاله زینی
7 آبان 93 9:48
اولین عزاداریت قبول باشه یاسمین جونی الهی فدات بشم ک قراره رقیه هم بشی دووووووووووووست دارم
مامانی
پاسخ
زهرا
8 آبان 93 10:45
برای منم دعا کنید لطفا التماس دعا
مامانی
پاسخ
عزیزم حتما
خاله مهتاب
22 آبان 93 23:41
آخ جون ..........خیلی خوشحالم ک داری میایی از صمیم قلب....... لحظه و ثانیه ها و صدم ثانیه ها رو برای دیدنت میشمارم. مامان جون و بابا جون و خاله زینبم هم احساساتشون غیر قابل کنترل شده واس یاسمین جووووووووووونی
مامانی
پاسخ
مر30000000000000000000 خاله مهتاب جون