یاسمین زهراجونیاسمین زهراجون، تا این لحظه: 10 سال و 3 ماه و 24 روز سن داره
یکی شدن مامانی وبابایکی شدن مامانی وبابا، تا این لحظه: 14 سال و 7 ماه و 6 روز سن داره

پرنسس مامان یاسمین جون

خاطرات عید94یاسمین زهراجونم

1394/1/14 22:40
نویسنده : مامانی
507 بازدید
اشتراک گذاری

 

سلام گل دخترم مجددا سال نوت مبارک. طبق هر سال 2فروردین رفتیم قم خونه مامان جون اینا هم دیداری تازه کنیم وهم سفری کرده باشیم قرار بود ک بریم ی سفر باهم دیگه اصفهانی جایی ک هوا بد شد وبرفی وقم بودیم وعید دیدنی وپارک وشهربازی رنگین کمان قم رفتیمبوسک دخمل مامانی خیلی خوشش اومده بود.وکلی لباس برات خریدم آخه لباس تابستونیای خوشملی بود نتونستم برات نخرم جیبمم ک با پول عیدیات پر بودچشمک ی تراول50 از بابایی گرفتی وی تراول50ازآقاجونو20 تومنم ازپدرجونومادرجون..

بیشتر وقتتم با خاله زینب بازی میکردی..وحتی وقتی رفتم دندون عقلمو بکشم پیش خاله زینب موندی و انگار ن انگار من نبودم پیشت اشکال نداره خاله زینب ازمن تو رو بیشتر دوست دارهمحبت 

این عکس ک بزور خاله زینب نگه داشتت تا پیش هفت سین ازت بگیرم

واینم پدر ودختر ورودی رنگین کمان

 

سوار تاب چرخونک ک تقریبا 4بار سئار شدی ک 2بارشو مسولش ازت خوشش اومده بود رایگان سوار کرد مر30

 

واینم خونه مامان جون اینا ک ازدر ودیوار بالا میرفتی

واینم 13 بدر وناهارخوران گرگان رفتیم البته بدون برنامه ریزی رفتیم چون فکرکردیم هوا بارونیه ک اتفاقا خوب بود

پسندها (3)

نظرات (1)

مامان مهدیه
17 فروردین 94 19:12
یاسمین جان و مامانی عیدتون مبارک.انشا... سال خوبی داشته باشین و به همه ارزوهاتون برسین
مامانی
پاسخ
مر30 عزیزم