مامان جون فهیمه بعداز2ماه ونیم داره میاد خونمون
سلام عشق مامانانقدر خوشحالم ک مامان جون داره میاد خونمون ک خوابم دیشب نبرده البته یاسمین خانم هم سر شب خوابیدش وآخر شب شیفت تشریف داشتن وبا مامانی پا پ پا بیدار بود ک بلاخره من کم اوردم خوابم بردوبعدشم شما جریان از این قراره ک عصرها دخمل مامان گیر میده ک دف یعنی همون کفش خودمون بعد در همون بیرون خودمون ک منم مجبور میشم بریم مغازهای بابایی میگم مغازها چون یاسمینم عاشق هردو مغازه ب خصوص آرایشی هستی.دیروز غروب یک عدد سایه 12رنگ مات خوشکل ی رزگونه خوب ز صفحه کلیدم کار نمیکنه اینم خراب کردی و ی برق لب شکوندی واینم ضرر دخمل شیطون واومدیم خونه وبابایی گفت هروز یدونه ازاین مشتریا داشته باشم دیگه لازم نیست کسی بیاد خریدتازه کلی قربون صدقتم رفت ک فدای سرش واومدیم خونه ک توراه عمو عارف رودیدیم لج ک بری بغل اون ب نظرم عمو عارف رو از بابایی بیشتر دوست داری همون جور ک خاله زینب رو از من بیشتر دوست داری دهه90 هستی دیگه انتظار میره
خوش اومدی مامان جونی